من زنم امیخته ای از متانت وزیبایی
تلفیقی از ظرافت وهوش،شوری پر از احساسات
مرا تعریف نکن به تمجیدم بنشین....
به من یاد نده چه بپوشم.....
به من نیاموز چگونه بخندم....
من خودم خوب میدانم،خوب می فهمم، حتی بیشتر ازتو
اگر نمیتوانی تماشاگر زیبایی هایم باشی زندانبانم مشو ...
مرا مانند وسایلت که در کمدت پنهان کرده ای پشت عقاید پوسیده ات مخفی نکن ....
تو خوب میدانی تنها راه تسلط بر من گرفتن اعتماد به نفسم هست
ومن خوب میدانم ترس از دست دادنت زنجیر من است
تو خوب میدانی من زیباتر از حوریان بهشتی هستم که در خواب میدیدی
مرا از آن خود ندان من مالک نمیخواهم
همپا میخواهم، یار میخواهم ،حامی میخواهم،همنفس میخواهم....
من تو را میخواهم که تمام عمر تحسینم کنی نه تحقیرم
تو را میخواهم که حمایتم کنی نه محبوسم ....
بگذار تا زیبا هستم تمجید شوم این نیاز روح من است این را بفهم......
به جای حسادت که نامش را غیرت میگذاری عاشقم شو ودر دنیا فقط مرا بخواه
آن گاه خواهی دید که برایت دنیا را به آتش میکشم
خواهی دید که اگر زیباترین لباس هایم را بر تن کنم
اگر تمام چشم های عالم تحسینم کنندنگاهم را به تو می دوزم
ومیگذارم تو از داشتن من مست غرور شوی
وبه همگان نشان دهی که زیباترین ها را داری که زیباترین ها را می پوشد
وزیباییش را به رخ همگان میکشد وفقط وفقط به تو می اندیشد
وفقط قلب وروح و جسمش یک نفر را میخواهد
به جای تماشاگر بودن آن یک نفر شو.......
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره